آنچه بعد از عاشورا گذشت بر سر آل الله
اوج مصیبت و روضه مصائبی است که بعد از شهادت حضرت اباعبدالله بر سر خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده شد، مصیبتی که قرنهاست شنیدنش اشک را بر گونه هر انسانی که آن را بشنود جاری می کند، دردناکترین قسمت این مصیبت این است که همان هایی که این مصائب را بر سر آل الله می آوردند، هنگام جنایت به حال اهلبیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم گریه نیز می کردند.
وقتی امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، دشمنان بی رحم که به خاطر دنیا به جنگ حسین علیه السلام آمده بودند، آنچه بدست آوردند، غارت کردند، حتی لباس آن حضرت را به یغما برده و پیکر غرقه به خون آن بزرگوار را برهنه، روی خاک گرم کربلا گذاشتند.
بحر بن کعب، لباس قسمت پائین آن حضرت را ربود و برد. اخنس بن مرثد، عمامه آن حضرت را برد. اسود بن خالد، نعلین آن بزرگوار را ربود و برد. بجدل بن سلیم، انگشت آن حضرت را به خاطر ربودن انگشترش، برید. عمر سعد، زره آن مظلوم را برد. جمیع بن خلق، شمشیرش را ربود. سپس گروه گروه، به خیمه ها حمله کردند و وحشیانه به غارت پرداختند، آنچه بود ربودند، تا آنجا که نوشته اند: حتی جعلوا ینتزعون ملحفه المرئه علی ظهرها.
دختران و بانوان خاندان رسالت علیه السلام از خانه ها بیرون ریختند، ودستجمعی برای کشتگانشان، نوحه سرایی می کردند و می گریستند.
نقل شده: پیراهن آن حضرت را ربودند شمردند بیش از صد و ده مورد از آن بر اثر ضربه نیر و نیزه و شمشیر، پاره و سوراخ شده بود. نیز نقل شده: هنگامی که دشمن برای غارت خیام هجوم آورد، عاتکه دختر حضرت مسلم علیه السلام که هفت سال داشت، زیر دست و پای آن ها قرار گرفته و به شهادت رسید.
یکی از دختران امام حسین علیه السلام در مورد این مصائب فرمود: من در کربلا خردسال بودم و در پایم خلخال طلا بود، با بانوان حرم در خیمه بودیم، (ناگهان جمعی برای غارت خیمه ها به خیمه آمدند) مردی بر من هجوم کرد و کوشش می کرد که تا خلخال پای مرا در آورد و به یغما ببرد، در این حال گریه می کرد.
به او گفتم: چرا گریه می کنی ای دشمن خدا؟
گفت: چگونه گریه نکنم با اینکه زیور دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم را غارت می کنم؟
گفتم: بنابراین مرا رها کن و زیور مرا بیرون نیاور.
گفت: «می ترسم اگر من این کار را نکنم، غیر از من فردی بیاید و این زیور را برای خود برباید»
مادرم افزود: آنچه در خیمه ها بود همه را غارت کردند، حتی چادرها را که بانوان به کمرشان بسته بودند، می کشیدند و می بردند.
زینب علیها السلام گفت: کنار خیمه ایستاده بودم. ناگاه مردی کبود چشم به سوی خیمه آمد (و آن خولی بود) و آنچه در خیمه یافت، ربود، امام سجاد علیه السلام روی فرش پوستی خوابیده بود، آن نامرد آن پوست را آنچنان کشید که امام سجاد روی خاک زمین افتاد، سپس او به من متوجه شد و مقنعه ام را کشید و گوشواره ام را از گوشم بیرون آورد که که گوشم پاره شد، در عین حال گریه می کرد، گفتم: تو غارت می کنی در عین حال گریه می کنی؟ گفت: برای مصائبی که بر شما اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم وارد شده، گریه می کنم.
گفتم: خداوند دستها و پاهایت را قطع کند و در آتش دنیا قبل از آخرت بسوزاند.
هنگامی که مختار روی کار آمد و به دستور او خولی را دستگیر کرده و نزدش آوردند، مختار به او گفت: تو در کربلا چه کردی؟
جواب داد: به خیمه علی بن الحسین (امام سجاد علیه السلام ) رفتم، روسری و گوشواره زینب علیها السلام را کشیدم و ربودم،
مختار گریه کرد و گفت: در این هنگام زینب علیها السلام چه گفت: خولی جواب داد: گفت خدا دستها و پاهایت را قطع کند و تو را در آتش دنیا قبل از آخرت بسوزاند، مختار گفت سوگند به خدا، خواسته او را برمی آورم، آنگاه دستور داد دستها و پاهای خولی را بریدند و او را آتش زدند.
علامه مجلسی می گوید: در بعضی از کتب دیدم، فاطمه صغری دختر امام حسین علیه السلام گفت: کنار در خیمه ایستاده بودم و بدن های پاره پاره پدر و اصحاب شهید را روی خاک می نگریستم که سواران بر آن پیکرها می تاختند، در این فکر بودم که چه بر سر ما خواهد آمد، آیا ما را می کشند یا اسیر می کنند؟ ناگاه سواری از دشمن را دیدم به سوی بانوان آمد. باگره نیزه آنها را می زد و چادر و روسری آنها را می کشید و غارت می کرد، و آنها فریاد می زدند:
واجداه، وا ابتاه، وا علیاه، وا حسیناه، وا حسناه و …
بسیار پریشان بودم و بدنم می لرزید، به عمه ام ام کلثوم پناه بردم، در این هنگام دیدم ظالمی به سوی من می آید، فرار کردم و گمان می کردم که از دست او نجات می یابم، ولی دیدم پشت سرم می آید، تا به من رسید با کعب نیزه بر بین شانه ام زد، به صورت بر زمین افتادم، گوشواره ام را کشید و گوشم را درید، گوشواره و مقنعه ام را ربود، خون از ناحیه گوش بر صورت و سرم جاری شد، و بیهوش شدم، وقتی به هوش آمدم دیدم عمه ام نزد من است و گریه می کند و می فرماید: «برخیز به خیمه برویم، ببینیم بر بانوان حرم و برادر بیمارت چه گذشت برخاستم و گفتم: یا عمتاه! هل من خرقه استربها راسی عن اعین النظار.
زینب صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: یا بنتاه! عمتک مثلک.
به خیمه بازگشتیم دیدیم آنچه در خیمه بود غارت کرده اند، و برادرم امام سجاد علیه السلام به صورت بر زمین افتاده است، و از شدت گرسنگی و تشنگی و دردها قدرت نشستن ندارد، ما برای او گریه کردیم و او برای ما».
عمر سعد کنار خیمه ها آمد و فریاد کشید: «ای اهلبیت حسین علیه السلام از خیمه ها بیرون آئید». آنها به فریاد او اعتناء نکردند. عمر سعد بار دیگر فریاد کشید از خیمه ها بیرون بیائید.
زینب سلام الله علیها فرمود: ای عمر! دست از ما بردار.
عمر سعد گفت: ای دختر علی علیه السلام بیرون بیائید تا شما را اسیر نمائیم.
زینب سلام الله علیها فرمود: از خدا بترس، آنقدر به ما ستم نکن.
عمر سعد گفت: چاره ای جز اسیر شدن ندارید.
زینب سلام الله علیها فرمود: ما به اختیار خود بیرون نمی آئیم.
عمر سعد در آن وقت دستور داد آتش آورده و خیمه ها را آتش زدند، آنگاه بانوان حرم و کودکان با پای برهنه از خیمه های بیرون آمدند، و به سوی بیابان روی خارهای مغیلان می گریختند، در حالیکه دامن دخترکی آتش گرفته بود.
حمید بن مسلم (یکی از سربازان دشمن ) می گوید: به سوی آن دخترک رفتم تا آتش دامنش را خاموش کنم، او خیال کرد قصد آزار او را دارم، پا به فرار گذاشت وقتی که به او رسیدم: گفت: ای مرد، راه نجف کدام است؟
گفتم: نجف را برای چه می خواهی؟
گفت: من یتیم و غریبم، می خواهم به قبر جدم علی مرتضی علیه السلام پناه ببرم.
در بعضی از مقاتل آمده: هنگامی که خیام را آتش زدند، زینب علیها الله سلام نزد امام سجاد علیه السلام آمد و عرض کرد: ای یادگار گذشتگان و پناه باقیماندگان، خیمه ها را آتش زدند، ما چه کنیم؟
امام فرمود: علیکن بالفرار
همه بانوان و کودکان در حالیکه گریان بودند و فریاد می زدند، فرار کردند و سر به بیابان ها نهادند، ولی زینب سلام الله علیها باقی ماند و کنار بستر امام سجاد علیه السلام به آن حضرت می نگریست، و امام بر اثر شدت بیماری قادر به فرار نبود.
یکی از سربازان دشمن می گوید: بانوی بلند قامتی را کنار خیمه ای دیدم، در حالی که آتش در اطراف آن خیمه شعله می کشید، آن بانو گاهی به طرف راست و چپ و گاهی به آسمان نگاه می کرد و دستهایش را بر اثر شدت ناراحتی به هم می زد، و گاهی وارد آن خیمه می شد، و بیرون می آمد، با سرعت نزد او رفتم و گفتم: ای بانو مگر شعله آتش را نمی بینی چرا مانند سایر بانوان فرار نمی کنی؟
گریه کرد و فرمود:
یا شیخ ان لنا علیلا فی الخیمه و هو لا یتمکن من الجلوس و النهوض فکیف افارقه …
اینان که طبل خاتم جنگ می زنند
دیگر چرا به خیمه ما سنگ می زنند
غارتگران درون خیامند و کودکان
از ترسشان بدامن من چنگ می زنند
بر چهره های خسته و مات پریده رنگ
با سیلی خشونتشان رنگ می زنند
__________________
پ ن: متن بالا گوشه ای است از آنچه بعد از ظهر آن روز اتفاق افتاده.
پوستر تمام وکتور و با ایلوستریتور انجام شده است
نسخه ی پوستری نیز در سایت قرار گرفته است
التماس دعا
تا الان این قشنگترین طرح محرم امسالتون شده-ممنون
17 دسامبر 2011 - 2:48 ب.ظ
17 دسامبر 2011 - 2:51 ب.ظ
دستتان تا ابد مستدام باد. بسیار عالی،اجرتتان با امام زمان (عج) و توفیقتان روز افزون
24 ژوئن 2012 - 8:45 ق.ظ
سلام
با طرحی جدید به روزم
تشریف بیاورید.
التماس دعا
17 دسامبر 2011 - 3:37 ب.ظ
سلام . بسیار بسیار عالی شد.
با تغییر دادن اون قسمت به انتقال دادن مفهوم طرح خیلی کمک شده
داداش طرح های دکور هم یه نگاهی بنداز
17 دسامبر 2011 - 3:42 ب.ظ
17 دسامبر 2011 - 4:42 ب.ظ
قبلاً بهتر بود طراحی هاتون البته به نظر من
البته ببخشید
17 دسامبر 2011 - 5:23 ب.ظ
السلام علیک یا اباالفضل العباس
سلام آقای طهرانی
خیلی کار قوی و قشنگی شده
من تازه کار با ایلوستریتور رو شروع کردم.دنیاییه واسه خودش…از این کارها بیشتر بزارید.خلاقیت خیلی توش مشهوده.
17 دسامبر 2011 - 6:07 ب.ظ
17 دسامبر 2011 - 6:13 ب.ظ
سلام
یکی از بهترین تصویرهایی که دیدم
دلیل خوب بودنش اینه که از دل بر اومده(درسته دیگه؟)
17 دسامبر 2011 - 6:25 ب.ظ
17 دسامبر 2011 - 6:58 ب.ظ
سلام
یه هو مضاعف شدین!!
خیلی قشنگ بود طرحاتون..
ما از دوسداران شما هستیم…
با ما به از این باشین!!!
یا علی…
17 دسامبر 2011 - 7:17 ب.ظ
فیس بوک که نمیریم گفتیم یه سر اینجا بزنیم ببینیم چه خبر!
17 دسامبر 2011 - 10:03 ب.ظ
18 دسامبر 2011 - 12:18 ق.ظ
خیلی ممنونم اخوی.کمتر کسی پیدا میشد که ایراد های کارمو بهم بگه.واقعا ازتون متشکرم.خیلی لطف کردید؛راستی طرحتونم عالیه
17 دسامبر 2011 - 10:05 ب.ظ
حاجی خیلی خوب شده
جدا
حتی اگه خیلی کاربردی نباشه از ارزشش کم نمیشه
و در آخر میبینم ما رو می پیچوندی بیکار نبودی
18 دسامبر 2011 - 1:27 ق.ظ
18 دسامبر 2011 - 1:35 ق.ظ
سلام
این طرح تون واقعا فوق العاده زیبا شده…
گرافیکی و روی اصول…
موفق باشید
18 دسامبر 2011 - 7:24 ب.ظ
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/link/5956
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
یا علی
18 دسامبر 2011 - 7:26 ب.ظ
لطف نموده آدرس مطالبي که مينويسيد را ذکر نماييد
ممنون
18 دسامبر 2011 - 10:17 ب.ظ
سلام حاجی خدا قوت
کار زیبایی شده
قبول باشه انشاالله
18 دسامبر 2011 - 11:20 ب.ظ
سلام خسته نباشید، خیلی طرح زیبایی شده
طرح حضرت قاسم هم خیلی خوب بود
اجرتون با آقا اباعبدالله انشاالله
19 دسامبر 2011 - 7:27 ب.ظ
سلام علیکم
با صلابت ایستاده ایم
http://quran-net.mihanblog.com/post/144
راز چفیــــــــــــه
http://quran-net.mihanblog.com/post/145
روزی یک صفحه قرآن خوانی در اینترنت … سورة الطه ( آیات ۷۷ تا ۸۷ )
http://quran-net.mihanblog.com/post/143
————————————-
و من الله التوفیق
19 دسامبر 2011 - 9:30 ب.ظ
سلام حاجي خدا خيرتون بده عالي عالي
20 دسامبر 2011 - 8:14 ب.ظ
با سلام به خدمت همسنگر عزیز …
با طرحِ “امروز دشمنان رویِ چه دست گذاشته اند ؟؟؟” بروزم …
انشاءالله که حداقلّش گلوله ی کوچکی باشد در برابر این بمباران هایِ دشمن …
حرفِ دل ،،،www.sakha.mihanblog.com
یا زهرا .سلام الله علیه.
26 دسامبر 2011 - 9:38 ب.ظ
با سلام
ضمن عرض خدا قوت ، لطفا با ما تبادل لینک داشته باشید.
#یا علی#
http://WWW.KanoonEmamRza.ir
29 دسامبر 2011 - 3:09 ب.ظ
سلام
نخسته برادر
طرح وجمله به کار رفته در آن خارق العاده است
ولی یه نقدی داشتم اما متاسفانه منبع این حرفم ندارم شما اگه خواستید می تونم تحقیق کنم و پیدا کنم
برادر اهل دلی می گفت خون ائمه هیچ گاه بر روی زمین نمی ریزد چون زمین تاب وتحمل آن را ندارد و خون به بالا می رود و در مورد امام حسین علیه السلام نیز قولی هست که خون امام در بهشت بایگانی شده است
خلاصه بگذاریم و بگذریم بحث مفصل است
ولی در مورد طرح شما اگر خون خدا در بالای طرح قرار می گرفت از پشتوانه معنایی بهتری برخوردار بود
در ضمن خاطر نشان کنم که جنس طراحی های شما با بقیه فرق دارد چون معلوم است که هر طرحی ناشی از ذوق و اخلاص شما است امید است
که با عنایت ارباب و مولامون به کمال برسید.
التماس دعا
۱۳۳
04 ژانویه 2012 - 12:15 ب.ظ
با سلام به دوست عزیز…
با طرح “به نظر شما دشمن امروز به کجا تیر اندازی میکند ؟؟؟” بروزم …
انشاء الله که تیری باشد به قلب دشمن لعین و تاثیر گذار ، اول برای خواهران و بعد برادران باشد …
حرفـــــــــ دل :
http://www.sakha.mihanblog.com
یا زهرا.س.
14 ژانویه 2012 - 9:58 ب.ظ
سلام.ممنون میشم یه سر بزنید و نقدمون کنید که محتاجیم.
یا علی
24 ژانویه 2012 - 12:50 ب.ظ
بسم الله
سلام؛
سایه ی شمس الشموس
پوستری با این عنوان در قرآن نت:
http://quran-net.mihanblog.com/post/194
آمده ام ، آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ، ز گناهم بده
ای حرمت ، ملجأ درماندگان
دور مران از درو راهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از درو راهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
24 ژانویه 2012 - 4:11 ب.ظ
سلام از طریق هفته نامه “جیم ” روزنامه خراسان با وبلاگتون آشنا شدم . طرح هاتون خیلی قشنگ و هنرمندانه اند ولی اندازه ای که توی بلاگ گذاشتید کوچیکه و نمیشه ازشون به عنوان تصویر پس زمینه استفاده کرد . البته اگه اجازه استفاده داشته باشیم . موفق باشید .
26 ژانویه 2012 - 8:02 ب.ظ
سلام برادر ویژگی این سایت بزرگ بودن بیش از حد تصاویره
داخل هر پست که میشی پایین هر پست یه عکس کوچیک هست که با کلیک کردن روش تصویر بزرگ دانلود میشه.
28 ژانویه 2012 - 1:08 ق.ظ
با سلام
خیلی ممنون بابت طرح خوبتون
فقط ای کاش فایل اصلیشم میزاشتین.این عکس trace شده به وسیله Ai.واسه همین زوایای طرح از بین رفته
15 نوامبر 2012 - 12:46 ب.ظ
آجرکم الله خیرا
امیدوارم آتش محبتتان به اهل بیت(ع) هر روز فروزان تر شود
28 نوامبر 2012 - 1:22 ق.ظ